دل بیچاره ی من...

ساخت وبلاگ
خیلی وقته نه با کسی تونستم حرفی بزنم نه چیزی بنویسم.از ناامید شدن متنفرم همیشه وقتی برام اتفاق بدی میفتاد با خودم میگفتم حتما من تحملش رو دارم که این اتفاق برا من افتاده پس باید تحمل کنم و تحمل هم میکردم.ولی این دفعه خیلی خیلی خودمو ضعیف میبینم نمی تونم تحمل کنم نمی تونم حقایق زندگیمو باور کنم ... همش تنها راه نجاتمو تو مرگ خودم میبینم همش دعا می کنم بمیرم و نرم دانشگاه اصلا ذره ای شوق ندارم برای رفتن به دانشگاه و رو به رو شدن با .... با خودمم درگیرم هنوز نگاهش یادم نرفته.از یک طرف پر از خواهشم که بازم ببینمش از طرفی آرزو می کنم هیچ وقت نبینمش دنیا رو جایی میدونم که اشکام برا کسی ارزشی نداره ولی باز همیشه سرگردون و روونه .خسته ام خیلی خسته ام چی میشد آدما آدم بودن .. مگه من چه گناهی کرده بودم .اگه قصد موندن نداشت چرا منو به خودش وابسته کرد؟... خدایا خودت به دادم برس. امروز سر نماز مغرب و عشا به این فکر می کردم شاید نامزد کرده باشی که این روزا اینقدر کم تو تلگرام میای خیلی گریه کردم خواهرم اومد دید ولی به روم نیاورد نمیدونم چرا اینارو اینجا می نویسم وقتی نوشتن هم هیچ تاثیری نداره و دردی ازم کم نمی کنه نمی دونم ... اولش دعا می کردم که ان شاءالله دلیل آنلاین نبودنت تو تلگرام نامزد شدنت نباشه چون من نمی تونم تحمل کنم ولی یکم بعد دعا کردم هر چی خیره برات پیش بیاد هر چی که به صلاح توئه .شاید زندگی برای من فقط اشک ریختن و ناراحتی رو نوشته... خدایا میدونی و میدونم که تنها راه نجاتم مرگمه پس نجاتم بده خواهش میکنم. بازم اشکام مجال نوشتن نمیدن.برای همه آدما خوشبختی رو آرزو میکنم. دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : دل بیچاره ی من,دل بيچاره ي من, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 16:45