سومین هفته

ساخت وبلاگ
امروز بعد چند جلسه غیبت بالاخره حاضر شدم برم دانشگاه 

می خواستم اگه دیدمش برم بهش بگم دست از سرم برداره و دیگه با خط های مختلف برام پیام نفرسته و مزاحمم نشه

بهش بگم که تو ظالمترین آدم دنیایی...

توی راه چشام پر شده بود ازینکه اینهمه باید خورد میشدم و شده ام....

رسیدم دانشگاه خیلی ها رو شبیه اون میدیدم وقتی دقت می کردم میفهمیدم که اشتباه کردم فک کنم کلا نیومده بود دانشگاه

چرا دروغ بگم با اینکه با قصد دعوا رفته بودم دانشگاه ولی دلم خیلی براش تنگ شده بود خیلی زیاد اینو تازه وقتی کلاسام تموم شدن و داشتم بر می گشتم خونه فهمیدم...

 آرزو می کردم کاش فقط یه بار میدیدمش

از جلوی کپی رنجبر که می گذشتم باز چشمام پر شد 

هیچ کسی نمی تونه درکم کنه و شاید خیلی ها ملامتم کنند

باور دارم که کسی نمی تونه درکم کنه تا حدی که وقتی به عمق غمم می رسم به خودم می گم

الکی گریه نکن چون برا کسی مهم نیست...

میدونم از ضعف ایمان و نهایت دردمه ولی گاهی میگم  حتی برای خدا هم مهم نیست ...

دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : سومین هفته بارداری,سومین هفته فرهنگی رامسر,سومین هفته روابط عمومی,سی و سومین هفته بارداری,سومین روز هفته,بیست و سومین هفته بارداری, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 118 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 6:31